کوچه های خراسان تورا می شناسند
موج های پریشان تو را می شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی ٬ جوابی
ریگهای بیابان تو را می شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند
هم تو گلهای این باغ را می شناسی
هم تمام شهیدان تورا می شناسند
از نیشابور با موجی از '' لا '' گذشتی
ای که امواج طوفان تورا می شناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را می شناسند
گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای نهان ٬ تو را می شناسند
اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را می شناسند
قیصر امین پور
دوست من سلام :)
سلام وبلاگ قشنگی داری
لازم نیست از دیگران چیز بنویسی
خودت هم می تونی
خیلی بهتر
سلام
این شعر عالی بود، باهات موافقم گاهی بعضی چیزای ناب رو میشه بارها نوشت و خوند.موفق باشی/
این خیلی دوستانه بود ،منم خوشم اومد.خوشبحال شاعرای اینطوری!
سلام. چرا چیز جدید نمی نویسی؟ از خودت. زود باش نترس.